نیلوفر آبی

نیلوفر آبی - بودیسم - ادبیات - وب

نیلوفر آبی

نیلوفر آبی - بودیسم - ادبیات - وب

Ernest Hemingway

برگردان: کسرا آرام



WordPress plugin

A man can be destroyed but not defeated.

مرد ممکن است نابود شود ولی شکست نمی خورد




A man's got to take a lot of punishment to write a really funny book.

آدم می بایست شکنجه های بسیاری را تحمل کند تا کتابی خنده دار به معنای واقعی بنویسد




All my life I've looked at words as though I were seeing them for the first time.

در تمام عمر به کلمات به نوعی نگاه می کردم که گویی برای اولین بار است که آنها را می بینم



All things truly wicked start from innocence.

تمامی شرارت ها از معصومیت آغاز می شوند




همینگوی با چاپ رمان " وداع با اسلحه " به یکباره تمامی قله های نویسندگی را فتح کرد . موفقیتی که اروزی هر نویسنده ای است . ولی صد حیف که او هرگز موفق به وداع با اسلحه نشد ، چرا که سرانجام در جولای 1961 بر اثر شلیک گلوله به سرش برای همیشه با زندگی سراسر ماجراجویانه اش وداع کرد .

کوان های ذن

برگردان : کسرا آرام

بودا


کوان های ذن (داستان هایی متناقض نماکه در ظاهر بی معنی بوده ولی در واقع درست هستند .از این داستان ها در آیین ذن برای آموزش استفاده می شود. )




نه گرما نه سرما


راهبی از توزان پرسید :" چطور می توانیم از گرما و سرما در امان باشیم ؟" توزان پاسخ داد : "بهتر نیست به جایی برویم که نه گرم است و نه سرم ؟" راهب با تعجب پرسید :" اما مگر چنین جایی وجود دارد ؟"

توزان در پاسخ گفت "وقتی هوا سرد است ،با تمام وجود سرد باش ،و وقتی هوا گرم است با تمام وجود گرم ."

عشق نیلوفر ابی پنهان در گل و لای است



عشق نیلوفر ابی پنهان در گل و لای است . نیلوفر ابی از لجن زاده می شود، ولی تو آنرا به این خاطر که از لجن زاده شده نکوهش نمی کنی. تو نیلوفر آبی را گل الود نمی خوانی ، تو نیلوفر آبی را کثیف قلمداد نمی کنی. عشق...... زاییده می شود و آنگاه عبادت از عشق زاییده می شود و آنگاه خدا در اثر عبادت در انسان تجلی می یابد. و این انسان به بالاتر و بالاتر و بالاتر ، به اوج گرفتن ادامه می دهد.

اشو

وجود گیاهان مقدس به عنوان یک عنصر اصلی تزیینی در معماری و هنر دوران مختلف زندگی بشر از باستان تا قرن حاضر سوالات بسیاری را در ذهن هر انسانی به وجود می آورد که چرا این گیاهان این چنین مورد توجه قرار گرفته است ، مبدا و منشا آنها از کجا بوده و فلسفه ی وجودی آنها چه بوده است.

در میان این نماد های گل مانند نشانه ای وجود دارد که به طور پیوسته در کل هنر و اسطوره شناسی مشرق زمین تکرار شده است ، این گل، نیلوفر آبی ، لوتوس یا سوسن شرقی می باشد و در اغلب کشور های آسیایی به عنوان سمبل و نماد همگانی مطرح گردیده است.

لوتوس که در ضمیر ناخودآگاه انسان ریشه ای عمیق دارد و در درون خود دنیای خدایان و انسانها را احاطه کرده با منشا زندگی و تخیل آدمی جوش خورده است ، بدین معنی که مبین رشته های جادویی و روحانی می باشد که نخستین آدمیان را به جهان می پیوندد.، نخستین تصاویری که بشر از این گیاه خلق کرده بیانگر حس انتزاعی اوست.

از آنجاییکه این رمز ریشه در باورهای دینی – مذهبی واسطوره ای دارد با گذشت زمان ، تغییر آداب ، عقاید و شرایط اجتماعی نه تنها حضورش کم رنگ نگردیده بلکه مستحکم تر به جلوه گری خود ادامه داده و قدرت ، صلابت و پایداریش را تثبیت کرده است.

در افسانه ها و باورهای مردمان کهن چنین آمده است که در ابتدای خلقت ، زمانی که خالق تنها در میان آبهای نخستین قرار داشت ، همانطوری که متعجب بود که خلقت را از کجا شروع کند ، برگ لوتوسی را مشاهده نمود که تنها موجود بود، مقداری از گلی که لوتوس در آن رشد می کرد در دست گرفت و بر روی برگ لوتوس قرار داد و سطح زمین بوجود آمد . به این ترتیب نیلوفر سمبل جهان گردید و لایه های متعدد گلبرگ های آن نمایانگر ادوار مختلف جهان ، مقاطع و مراتب گوناگون هستی . در باور آنها هشت گلبرگ نیلوفر نشانه ی هشت جهت وجود است که پس از خلقت از قعر آبهای اولیه ظهور کردند این هشت جهت عبارتند از راست – چپ ، جلو – عقب ، بالا – پایین ، بیرون – درون .

ظهور نیلوفر از آبهای اولیه که عاری از هر گونه آلودگی بوده ، نشانه خلوص ، پاکی و نیروی بالقوه است که از درون آن نیروی مقدس حیات ، دانش و معرفت ظهور می کند .

این گل بیانگر نمادهای مختلف می باشد که مشترک با عقاید سایر ملل نیز هست بعنوان مثال سمبل باروری ، کامیابی ، قدرت حاصلخیزی زمین ، حمایت از هر موجود زنده ، صلح جهانی ، زیبایی ، تندرستی ، مظهر عشق ، ریاضت و عبادت می باشد. لوتوس مظهر روشنایی نیز هست در نتیجه حاصل قدرت های خلاق آتش ، خورشید قمر است و به عنوان محصول خورشید و آبها شناخته شده است. در اساطیر ایران این گل سمبل ایزد بانوی ناهید است که جای مهمی در ایین های ایران باستان به خود اختصاص می دهد . وی ایزد بانوی آب می باشد که در نقوش برجسته به صورت زنی جوان حجاری شده است . نام این خدا نخستین بار به صورت آناهیتا در کتیبه های هخامنشی دیده شده است ، بنابراین گل نیلوفر آبی را گل آناهیتا به شمار آورده اند.

نیلوفر با آیین مهری نیز پیوستگی نزدیک می یابد . در صحنه زایش مهر ، او از درون غنچه نیلوفر متولد گردیده است بنابراین بر خلاف اینکه ریشه لوتوس را در ایین بودا پنداشته اند به آیین مهر که قدمتی بس طولانی تر از آِیین بودا دارد مربوط می گردد.

در دین زرتشت این گل سمبل اهورامزداست . سمبل انسانی اهورامزدا نیم تنه مردی است که شاخه ای از گل لوتوس را در میان انگشتان خود گرفته است . زرتشتیان بر این باورند که نیلوفر آبی جایگاه نگهداری تخمه یا فرزرتشت بوده که در آب نگهداری می شده است.


جمع آوری : کسرا آرام

بودا

کوان

اشو



باگوان شری راجنیش (Baghwan Shree Rajnees )امروز با نام اشو (Osho) در جهان شناخته شده است . بنا به گفته ی راجنیش او این نام را از واژه ی اشنیک (oceanic )  به معنای" پیوسته به آب دریا و یکی شده با آن" برگرفته که برای نخستین بار در آثار ویلیام جیمز بکار رفته است . از آنجا که واژه ی اشنیک " دریاگون" تنها به توصیف تجربه می پردازد و شامل شخص تجربه کننده نمی شود ، اجنیش واژه ی" اشو " را برای خود برگزید . او بعد ها پی برد که این واژه از قدیم در میان ساکنان خاور دور رواج داشته و به معنای " شخصی مقدسی که آسمان بر او گل می افشاند " بکار رفته است.

به نقل از " مجموعه کتاب های مراقبه اشو" ترجمه مجید پزشکی

Sometimes all you need is just a hug




گاهی یک آغوش تنها چیزی است که در دنیا من وتو بدان نیازمندیم . آغوش رایگان داستان  بحث برانگیز و واقعی مردی است به نام خوان من ،مردی که تنها ارمانش یافتن غریبان شهر و در اغوش گرفتن آنان با هدف روشن ساختن دوباره چراغ زندگی آنان بود .در عصر مرگ ارتباط اجتماعی و انسانی ،بروز  جنبش آغوش رایگان به خودی خود حادثه ای عظیم تلقی خواهد شد . خوان به عنوان نماد امید بشری در خیابان ها ی شهر گام برداشت . اما مقامات پلیس مانع از این کار  شدند . داستان از آنجا شروع شد که :


 پس از عمری زندگی در شهر لندن با دگرگون شدن دنیای درونم تصمیم به بازگشت به خانه گرفتم . با فرود هواپیما در سیدنی ،تنها چیزی که در اختیار داشتم یک ساک پر از لباس و یک دنیا اشفتگی بود . هیچ کس به استقبالم نیامده بود . خانه ای نداشتم که به آن بروم و من در شهر خودم همچون گردشگری  تنها بودم . در حالیکه در مقابل درب فرودگاه ایستاده بودم ،مردمی را می دیدم که مسافرانشان را انتظار می کشیدند . آنها با آغوش باز رو در روی هم ایستاده به هم لبخند می زدند و همدیگر را سخت در آغوش می گرفتند . من هم آن بیرون کسی را انتظار می کشیدم . کسی که از دیددن من خوشحال شود . کسی که مرا در آغوش گیرد .دست به کار شده و بر روی مقوایی نازک با  ماژیک علامتی را کشیدم  .


با یافتن پرهیاهو ترین پیاده روی شهر مقوا را  بر بالای دست بردم . مقوایی که دربردارنده دو کلمه ی  "آغوش رایگان " بود . و اما عابرین یک ربع ساعت به من خیره شدند. اولین کسی که کنارم ایستاد ،بر روی شانه ام دستی زده و گفت که چطور سگ اش را امروز صبح از دست داده است . سگ آن زن صبح انروز مرده بود . به من گفت که آنروز صبح اولین سالگرد مرگ تنها دخترش در تصادف نیز بوده است . می دانستم که تا چه اندازه در این دنیا احساس تنهایی میکند و تا چه اندازه به آغوش گرم یک نفر نیازمند است . من زانو زده و او را در آغوش گرفتم . وقتی از هم جدا می شدیم دیدم که لبخند می زند.

 هر کسی دردی دارد و بی شک درد روحی آن زن بیشتر از درد من بود . برای کسی که روی در هم کشیده است ،یک لبخند حتی در نهایت کوتاهی نیز ،برای همیشه  ارزشمند خواهد بود .


منبع

تلخیص و ترجمه : کسرا آرام