نیلوفر آبی

نیلوفر آبی - بودیسم - ادبیات - وب

نیلوفر آبی

نیلوفر آبی - بودیسم - ادبیات - وب

کافکا

فرانتس کافکا

تولد: 3 جولای 1883 – پراگ ، اتریش – مجارستان

مرگ : 3 ژوئن 1924 ( در سن 40 سالگی ) – کرلینگ نزدیک وین ، اتریش

شغل : مامور بیمه ، مدیر کارخانه ، نویسنده داستان کوتاه و رمان

ملیت : یهودی – بوهیمی ( اتریش – مجارستان )

سبک ادبی : مدرنیسم ، اگزیستانسیالیسم ، پیشرو این مکتب

نهضت ادبی : رئالیسم جادویی

اثار برجسته : محاکمه ، قصر ، مسخ


فرانتس کافکا ( 3 جولای 1883 – 3 ژوئن 1924 ) یکی از داستان نویسان بزرگ قرن 20 می باشد . او در یک خانواده متوسط یهودی ، المانی زبان ، در پراگ که در حال حاضر بخشی از جمهوری چک است به دنیا امد . مجموعه ی منحصر به فرد نوشته های او ، که بیشتر آنها ناقص بودند و پس از مرگ او منتشر شدند ، به عقیده ی بسیاری یکی از تاثیرگذارترین نوشته ها در ادبیات غرب می باشد .

داستان هایش ، همچون مسخ (1915) ، و رمان هایی چون ، محاکمه (1925) و قصر (1926) ، به زندگی افراد رنج دیده در دنیایی همچون کابوس و دیوان سالار می پردازد .

زندگی نامه

کافکا در خانواده ای یهودی از طبقه متوسط جامعه در پراگ ،پایتخت بوهمیا متولد شد . پدرش ،هرمان کافکا (1852-1931) مردی بزرگ جثه ، خودخواه و تاجری مغرور بود . کافکا خود پدرش را اینگونه توصیف می کند " یک کافکای واقعی از نظر قدرت ،تندرستی ،میل و رغبت ،بلندی صدا ،سخنوری ، خود پسندی، تسلط بر زندگی دنیوی،تحمل ، حضور ذهن و اگاهی از طبیعت انسانی " . هرمان ،فرزند چهارم ژاکوب کافکا ، یک ذبح کننده مذهبی ، بود که از اسک ، روستایی یهودی نشین و چکسلاواکی زبان نزدیک پیسک در جنوب بوهمیا به پراگ امده بود . در ابتدا به عنوان نماینده ی سیار فروش کار می کرد ولی در ادامه خود به یک خرده فروش لوازم و کالاهای تجملی زنانه و مردانه تبدیل شد . او 15 نفر را استخدام کرد و از یک زاغچه(که در زبان چکسلاواکی به ان کوکا می گویند ) به عنوان نشان کاری اش استفاده کرد . مادر کافکا ، جولی (1856-1934) ، دختر ژاکوب لووی ، ابجو سازی موفق در پودبرادی بود . مادر کافکا تحصیل کرده تر از همسرش بود .

کافکا فرزند بزرگ خانواده بود . دو برادر کوچکتر او ، جیورگ و هنریخ به ترتیب در 15 و 6 ماهگی ، قبل از اینکه کافکا به 7 سالگی برسد مردند . 3 خواهر کوچکتر او ،گابریل (الی ) (1889–1941) ، والری (والی) (1890–1942)، و اتیلی (اتلا) (1891–1943) بودند . در روزهای کاری پدر و مادر او خارج از خانه بودند . مادرفرانتس به پدرش در اداره کار ها کمک کرده و 12 ساعت در روز کار می کرد . تمامی بچه ها تا حد زیادی توسط گروهی از خدمتکار ها و دایه ها پرورش یافتند . کافکا رابطه ای بسیار آشفته با پدرش داشت . او در نامه ای از پدرش به خاطر بدرفتاری عمیق روحی با او در سنین کودکی ، شکایت می کند .

خواهران کافکا به همراه خانواده هایشان به محله ی کلیمی لدز فرستاده شدند و در همانجا یا اردوگاه ها ی اسرا مردند . اتلا به ارودگاه ترزینستات فرستاده شد و از انجا در تاریخ 7 اکتبر 1943 به اردوگاه مرگ در اشوویتز ، که 1267 کودک و 51 سرپرست درزمان ورودبه ان با گاز کشته شدند ، فرستاده شد . و........


منبع

ادامه مطلب ...

شاید فردا بیایی شاید ....


برای من ازمرگ گفتن و نوشتن لذتی عمیق در پی دارد که میراث اجداد بیچاره ام است . شاید تنها چیزی را که لمس می کنم هر روز و هر شب همین غم است.

چرا باید بیش از این طعم تلخ این زندگی سگی را تحمل کنم . 

امروز برای تو نوشتم . دیروز هم . فردا را نمی دانم . شاید فردا بیایی

خدا را چه می دانی شاید فردا روزی سفید باشد چون روزهای رویایی پیش از تولدم.

خدایا از سر تقصیرات من بگذر که بی شک همین زندگی است بزرگترین تقصیرم.


گفتگوهای کودکانه با خدا

گفتگوهای کودکانه با خدا

 

خدای عزیز!

به جای اینکه بگذاری مردم بمیرند و مجبور باشی آدمای جدید بیافرینی، چرا کسانی را که هستند، حفظ نمی‌کنی؟

امی

 

خدای عزیز!

شاید هابیل و قابیل اگر هر کدام یک اتاق جداگانه داشتند همدیگر را نمی‌کشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده.

لاری

 

خدای عزیز!

اگر یکشنبه، مرا توی کلیسا تماشا کنی، کفش‌های جدیدم رو بهت نشون میدم.

میگی

 


_,_.___

ادامه مطلب ...

لبخند هنر شادکامی

 

 

 

 لبخند هنر شادکامی

 

کلید داشتن یک زندگی زیبا و توام با موفقیت به کار بستن هنر شادکامی است. پول و قدرت شادی را برای انسان به ارمغان نمی آورند. اینها چیز هایی هستند که ما در پی آن می رویم و در زندگی آرزوی داشتن آنها را داریم. شادکامی را نمی توان به راحتی با استفاده از لغات توضیح داد، اما به حالتی از ذهن گفته می شود که در آن انسان از خود و زندگی اش راضی بوده و احساس ارامش می کند.
هنر شادکامی ، برعکس آنطور که به نظر می رسد ، به راحتی به دست نمی اید. میلیون ها سال است که حکیمان و فیلسوفان تلاش می کنند که راه حل کاملی برای بدست آوردن این هنر ارائه کنند.هر چند تنها راه بدست آوردن هنر شادکامی این است که با خودتان با مهربانی رفتار کنید. اگر من با خودم ، شغلم و اطرافیانم به خوبی رفتار کنم ، انسانی شاد خواهم بود و ساده ترین راه برای به دست آوردن این هنر ، لبخند زدن است. بله درست است ، اگر شما به تمامی سختی ها و مشکلاتی که در زندگی دارید لبخند بزنید ، به هنر شادکامی به طور کامل دست یافته اید. این حالت تنها زمانی بوجود می اید که نگرشی مثبت به زندگی داشته باشید.
کسانی که نگرشی منفی به زندگی دارند و بدبین هستند به این هنر دست پیدا نخواهند کرد. شما انسانی شاد خواهید بود اگر به روی سختی هاو لحظات دشوار زندگی ، لبخند بزنید . مهمترین درسی که می توان از این موضوع گرفت این است که ضمن احترام گذاشتن به خود ، اعتماد به نفس نیز داشته باشید.
هنر شادکامی این است که ضمن نداشتن پول ، خانه ی زیبا و ماشین گران قیمت بخندید و از خود راضی باشید. جنبه ی مهم دیگر این هنر این است که می بایست اطرافیانتان را نیز شاد و خرسند کنید. کمک کردن به دیگران و شاد ساختن آنان شاید مهمترین راه برای بدست آوردن شادی باشد. حتی کارهای روزمره ای چون لبخند زدن به مردم در هنگام احوال پرسی ، کمک کردن به کهنسالان و برخورد یکسان با مردم ، تاثیری مثبت بر آنان بر جای می گذارد. بزرگترین شادی این است که دیگران و بخصوص کسانی که دوستشان دارید در نتیجه کارهای شما ، خوشحال و خرسند شوند. اگر چنین اتفاقی افتاد ، خوشحال باشید زیرا این هنر را به طور کامل فر ا گرفته اید. از اینرو همواره نگرشی مثبت به زندگی تان داشته باشید و نگذارید که طمع و خودخواهی به قلب شما راه یابد. مادامی که این کار را به درستی انجام ندهید به این هنر دست نخواهید یافت.
این حقیقت بسیار عجیب ولی در عین حال درست است. مطالعات دانشمندان حاکی از این موضوع است که تظاهر به خوشحالی ، حرف زدن با لحن دوستانه ، تبسم کردن و با اعتماد به نفس راه رفتن ، شادکامی را به دنبال خواهد داشت.این ساده ترین راه برای ثابت کردن این حقیقت است که ، لبخند زدن هنر شادکامی است.
 

 جان خو  

ترجمه:کسرا

دوستی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دوستی حقیقی بین دو انسان بی انتها و فناناپذیر است .

افلاطون  

 

 ساختار زبان دوستی قائم به واژه ها نیست ،

زبان دوستی را معانی بوجود اورده است .

زبان دوستی ، کیفیتی هوشمندانه و فراتر از زبان است.

هنری دیوید تورو 

  

 

جلوتر از من مرو

شاید نتوانم دنبالت کنم ،

عقب تر از من نمان ،

شاید نتوانم رهبری کنم .

درست شانه به شانه با من گام بردار

و فقط دوستم باش .

البر کامو 

 

ادامه مطلب ...